مطابق یک فرضیه علمی معاصر ، سیر تکاملی نخستین میمونهای
انسان نما ( اجداد انسان ) در حدود 4 میلیون سال پیش در آفریقا آغاز گردید . سپس ،
میل دگر خواهی مهاجرت این میمونهای انسان نما را به آسیا و اروپا جایی که آنها
تکامل خود را ادامه دادند ، منتقل نمودند آنهایی که در آفریقا باقی ماندند به روند
تکاملی خود ادامه دادند و به صورت انسانهای امروزی درآمدند و سرانجام آنها به همه
نقاط جهان مهاجرت کردند و جای همه میمونهای انسان نمای اولیه را گرفتند .
حدود 8/1 میلیون سال پیش دسته هایی از انسان های اولیه از
راه خاورمیانه و آسیای جنوب غربی به سرزمینی که امروز گرجستان است مهاجرت کردند .
این انسانهای اولیه جزو اولین دوره های انسان راست قامت یا آخرین دوره ای پیش از
آن یعنی انسان ماهر (ابزار ساز ) یا Homo Habilis
دسته بندی می شوند . حجم مغز انسانهای اولیه 900 سانتی متر مکعب بود در مقابل حجم
مغز انسان امروزی که به طور متوسط 1350 سانتی متر مکعب است .
از خصوصیات این دسته گوشتخوار بودن است . چرا که در جایی
مثل آسیای مرکزی و گرجستان
نمی شود مانند آفریقای آن زمان فقط با میوه ها و دانه های گیاهی زندگی کرد .
سرزمینهای آسیای مرکزی دو فصل اصلی داشته است و در دوره ای از سال میوه و گیاهان
به اندازه ی کافی در دسترس نبوده است .
در جایی به نام دمانیسی میان گرجستان و ارمنستان امروزی
فسیل هایی از انسانها کشف شده است که طبق نظر محققین باید جزو این دسته از انسانها
باشند . خود همین کشف به تنهایی از این نظر جالب است که نشان از مهاجرت انسانهای
اولیه از آفریقا به سرزمین های آسیای مرکزی و روسیه دارد . یکی از این فسیلها نشان
می دهد که دندانها در سنین نوجوانی او ریخته است ولی توانسته است که سالها پس از
آن زندگی کند بطوری که موقع مرگ 40 ساله بوده است . نشانه ی این موضوع پوشانده شدن
سوراخ های دندان های ریخته شده بوسیله ی رشد بعدی آرواره است . خوب سوالی که حالا
مطرح است اینست که در شرایطی که میوه و گیاهان در دوره ی طولانی از سال در دسترس
نبوده اند و فقط با گوشت شکار می شد زندگی کرد ، این انسان چگونه توانسته است بدون
دندان سالها زندگی کند ؟ نام این فسیل را پیرمرد گذاشته اند .
راه حلی که می تواند منطقی تر از بقیه باشد این است که
افرادی در گروه به او کمک می کرده اند و این کمک در طول سالیان ادامه داشته است .
یعنی اتفاقی نمی توانسته است باشد . این کشف کوچک نیست و نشان می دهد که پیوندهای
فامیلی و قبیلگی پا به پای رشد انسانی بتدریج در حال شکل گرفتن بوده اند و تاریخی
بسیار دورتر دارند . همانطور که اشاره کردم دورترین نشانه ها در انسان هموساپینس و
انسان نئاندرتال دیده شده بود .
با توجه به این یافته ها می توان به این فکر کرد که انسان
در تماتیش محصول یک تکامل تدریجی